معماری در استان خراسان رضوی مقدمه:. سرزمین گسترده خراسان به خاطر پهناوری و دیرپایی و اصالت تاریخ خود فرهنگهای متنوع و اندیهها و مذاهب و هنرهای گوناگون را در خود پرورانده است . علاوه بر ادبیات کهن که زبانزد خاص و عام است آثاری همچون آتشکدهها و مساجد معابر و رباطها و بناهای گوناگون تاریخی در این استان خودنمایی میکند این ابنیه تاریخی که نمونهای از ذوق هنری و مذهبی گذشتگاه است از اهمیت خاصی برخوردار است و میتواند بهترین نمونه شناخت هنر و فرهنگ گذشته این سرزمین باشد بناهایی که تاکنون در این سرزمین به یادگار مانده و شناسایی شده است نمونههایی است از هنر دوران ساسانی تا عصر معاصر. در این کتاب ضمن بررسی سابقه تاریخی تا عصر معاصر وجود حرم مطهر حضرت رضا (ع) در شهر مشهد سبب شناختن بناهای دیگر شده که مجموعهای زیبا را پدید آورده است . در ادوار مختلف سلسلههای گوناگون که میخواستند به ظاهر پیوندشان را بامذاهب حفظ نمایند به ساختن این آثار و یا تعمیرات و ملحقاتی در اطراف حرم مطهر پرداختهاند به این جهت شناخت و بررسی بناهای اطراف بارگاه مقدس رضوی میتواند گوشهای از فرهنگ معماری اسلامی را به ما بشناساند. موقعیت جغرافیایی کشور ایران سرزمینی است نسبتا مرتفع که بخش عمدهای از فلات ایران را در بر گرفته است این کشور میان 25 درجه تا 45 درجه عرض شمالی و 40 درجه تا 63 درجه طول شرقی قرار گرفته است. اختلاف ساعت میان شرقیترین و غربیترین نقاط ایران یک ساعت و 18 دقیقه است. شکل،وسعت و حدود ایران کنونی دارای شکلی شبیه به لوزی است که قطر بزرگ است 2.250 کیلومتر از دامنهی آرارات در شمال غربی تا بندر گواتر در جنوب شرقی و قطر کوچک آن 1.400 کیلومتر از سرخس در شمال شرقی تا دهانه اروند رود در جنوب غربی است این لوزی را در جهت شمالی – جنوبی خطی به طول 1.225 کیلومتر در امتداد نصف النهار شرقی به دو نیمهی شرقی و غربی و خط دیگری به طول مشابهی روی مدار شمالی به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم میکند . مساحت ایران حدود یک بیست و هفتم وسعت قارهی اسیا و یک نودم وسعت خشکیهای جهان است. ایران محدود است از شمال به جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان دریای خزر و جمهوری ترکمنستان از مشرق به افغانستان و پاکستان از جنوب به دریای عمان و خلیج فارس و از مغرب به جمهوریهای عراق و ترکیه کشور ایران 657 کیلومتر مرز آبی در جنوب دریای خزر 784 کیلومتر در دریای عمان و 1.259 کیلومتر در خلیج فارس یعنی جمعا 2.700 کیلومتر مرز دریایی دارد. که با 6.031 کیلومتر پیرامون کشور را به 8.731 کیلومتر میرساند. مشخصات جغرافیایی استان خراسان رضوی استان خراسان رضوی یکی از جدیدترین استانهای ایران است که از تقسیم استان خراسان بزرگ به وجود آمده است. مرکز این استان (شهر مقدس مشهد) در پهنای شمالی 36 درجه و 17 دقیقه درازای خاوری 59 درجه و 36 دقیقه و ارتفاع 970متری از سطح دریا واقع شده است. این استان از سمت شمال به خراسان شمالی و ترکمنستان از خاور به افغانستان از جنوب به استان خراسان جنوبی از باختر به استان سمنان و از جنوب باختری به استان یزد محدود شده است. شهرستانهای مشهد، تایباد، تربت جام ،رشتخوار،قائنات، خواف،فردوس ، چناران ، سرخس ،درگز ، فریمان ، قوچان ، بردسکن ،خلیل اباد ،کاشمر ، گناباد،نیشابور و کلات شهرستانهای این استان هستند راههای زمینی و هوایی استان به شرح زیر است. راههای زمینی در خراسان رضوی به راههای جادهای و راههای آهن بخش میشوند راههای جادهای خراسان رضوی شامل محورهای زیر هستند محور شمالی این راه از طریق مازندران به محورهای شمال باختری خراسان میپیوندد. مسیر اصلی آن شهرستانهای بجنورد ، شیروان ، قوچان ، چناران و مشهد است دنباله این راه از طریق فریمان ، تربت جام ، تایباد به دوغارون در مرز افغانستان رفته به راههای آن کشور میپیوندد در ازای این مسیر از مرز افغانستان تا شهر بجنورد در خراسان شمای حدود 550 کیلومتر است. محور باختری این راه بهترین مسیر مشهد – تهران است که پس از گذشتن از سمنان دامغان و شاهرود به راههای استان خراسان رضوی پیوسته و از شهرهای سبزوار و نیشابور گذشته در مشهد پایان میپذیرد در ازای این مسیر 892 کیلومتر است. محور جنوبی این راه سبب پیوستن استان خراسان رضوی با خراسان جنوبی و شهرهای یزد ، کرمان زاهدان و زابل میشود این راه پس از گذشتن از تربت حیدریه، گناباد ، فردوس و طبس از طریق رباط پشت بادام به یزد میرسد که در ازای آن 939 کیلومتر است شاخه دیگر این راه از مسیر دیهوک و راور به کرمان میرسد که در ازای مسیر آن 894 کیلومتر است در حال حاضر این مسیر برای گذشتن اتومبیل های سواری و مسافرتهای خانوادگی مناسب نیست. راه سوم راه مشهد – زاهدان است که پس از گذشتن از شهرهای گناباد ، قائن و بیرجند در خراان جنوبی به زاهدان میرسد در ازای این مسیر از مشهد تا زاهدان 975 کیلومتر است. مکانهای دیدنی و تاریخی استان خراسان رضوی یکی از مهمترین قطبهای گردشگری ایران است و از جاذبههای طبیعی و مکانهای دیدنی مذهبی و تاریخی بسیار ارزشمندی برخورد ار است مهمترین اماکن دیدنی استان خراسان رضوی عبارتاند از حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) و مجموعهی استان قدس رضوی مسجد گوهرشاد مدرسهی پریزاد مدرسه دودر بقعهی خواجه ربیع بقعهی گناباد سبز ، آرامگاه نادرشاه افشار ، مصلای مشهد، طرقبه، شاندیز، پارک وکیلآباد،کوه سنگی ، بندگلستان ، خواجه اباصلت ، خواجه مراد و مقبرهی گوهرتاج (در مشهد) مسجد پامنار،آرامگاه ملا هادی سبزواری ،منارهی خسروگرد،رباط مهر ، آرامگاه سید حسن غزنوی و مسجد جامع (در سبزوار) گنبد هارونیه و آرامگاه فردوسی (در توس) ، کتیبهی نادری ، عمارت خورشید ، ارغون شاه و مسجد کبود گنبد) در کلات نادری ، شهر عتیق تپه بام و مدرسه عرضیه (در قوچان )آرامگاه شاه قاسم انوار و مقبرهی شیخ احمد جامی (در تربت جام)برج کرات (در تایباد) باغ گلشن (در طبس) ، ارگ کلاه فرنگی ، دریاچهی گل بی بی و آرامگاه بابا لقمان (در سرخس)، قدمگاه رباط عباسی و آرامگاههای عطار، کمال الملک و خیام (در نیشابور)، برج علی آباد ، منارهی فیروز آباد ، باغ مزار، و آرامگاه مدرس (در کاشمر) و مقبرهی شیخ حیدر و مسجد ملک (در تربت حیدریه) سنگ فیروزه ، زعفران ادویه و مهر و تسبیح از سوغاتیهای استان خراسان رضوی است. موقعیت جغرافیایی و طبیعی:. شهرستان مشهد با وسعت 10450 کیلومتر مربع از سطح دریا 980 متر ارتفاع دارد و مرکز آن شهر مشهد است. این شهرستان که در شمال شرق ایران واقع است. از تهران 934 کیلومتر فاصله دارد . مشهد از شمال به کلات، از شرق به شهرستانهای سرخس و تربت جام از جنوب به ترتیب حیدریه و از غرب به شهرستانهای نیشابور، چناران و از شمال غربی به شهرستان درگز مربوط است مهمترین رشته کوه مشهد:. - هزار مسجد است که شمال شرق و شرق این شهر قرارداد و مهمترین قله آن به نام اژدرکوه در 30 کیلومتری مشهد واقع است. - رشته کوه بینالود نیز که در غرب و جنوب غربی این شهر سربرآورده است. آب و هوای مشهد معتدل و متغیر است و وزش بادها بیشتر در جهت جنوب شرقی و شمال غربی . بیشترین درجه حرارت در تابستانها 35 درجه بالای صفر و کمترین آن در زمستانها 15 درجه زیر صفر میباشد. ویژگیهای اقتصادی:. فعالیتهای اقتصادی مشهد متکی به خدمات ، صنعت و کشاورزی است مهمترین محصولات کشاورزی مشهد غلات، چغندر قند و محصولات جالیزی و معادن مهم آن نیز سنگ گچ، نمک فلدسپات ، کرومیت و سنگ مرمر میباشد. مهمترین صنایع موجود در مشهد، غذایی پوشاکی، چرم تولید مصالح ساختمانی صنایع فلزی و صنایع دستی است. تقریبا 40 درصد کل صنایع مشهد را صنایع غذایی به خاستگاه اندیشههای سترگ و مردان بزرگ بودهاند از میان بیشمار مفاخر شهر مشهد و شهر توس میتوان به افرادی همچون حکیم ابوالقاسم فردوسی، محمد کاظم آخوند خراسانی ، احمد دقیقی ، شیخ طبرسی ، محمد تقی ملک الشعرای بهار ، ثنایی مشهدی ، حر عاملی ، خدیوجم ، رستم ساعاتی ، سلطان علی مشهد ، امام محمد غزالی، خواجه نصیرالدین توسی، خواجه نظام الملک و مهدی اخوان ثالث اشاره کرد. تاریخچهی مشهد:. مشهد یکی از شهرهای بزرگ ایران و مرکز استان پهناور خراسان رضوی است. خراسان در زبان پهلوی «خوراسان» تلفظ میشود که به معنای سرزمین خورشید یا خاورزمین یا محل طلوع آفتاب است. سابقه تاریخی مشهد با شهر طوس کاملا مرتبط است. مشهد امروز جزء کوچکی از شهر نوغان است که بنا به اعتقاد باستان شناسان و بر اساس آثار یافت شده در اطراف کشف رود دارای پیشینهای هشتصد هزار ساله میباشد در افسانهها آمده است که جمشید ، از سلسله کیانیان ، طوس را بنا کرد و به جانشین خود کیخسرو سپرد در سال 193 هجری قمری هارون الرشید خلیفه بزرگ عباسی از خراسان به ماوراء النهر لشکر کشی کرد. لین در بین راه بیمار شد و درگذشت و در قریهای بنام سناباد از مضافات نوغان بخاک سپرده شد. دو سال مامون خلیفه عباسی پسر او رهسپار زیارت قبر پدر شد و در این سفر علی بن موسی (ع) هشتمین امام شیعیان با او همراه بود مامونس عباسی امام رضا را توطئهای به قتل رساند. و برای سرپوش گذاردن به عمل خویش او را نیز کنار قبر پدر به خاک سپرد و بقعهای بر روی هر دو قبر ساخت . چندسال بعد دهکدهای در اطراف بعقه پدید آمد و چون عقیده عموم مردم شیعه بر آن بود که هشتمین پیشوای آنها با توطئهای شهید شده برای مناسبت آن دهکده را مشهد که به معنای محل شهادت نامیدند. بعدها در طول تاریخ به دلیل مهاجرتهای پی در پی به این منطقه این شهر روز به روز وسعت یافت و آباد گردید. در قرن دهم میلادی قسمت اصلی بقعه و ساختمانهای اطراف آن ویران شد لیک سلطان محمود غزنوی در قرن چهارم هجری ساختمان جدید بر روی هر دو قبر بنا کرد پس از درگذشت تیمور لنگ فرزند او شاهرخ در آبادانی و زیبایی مرقد امام رضا (ع) سعی فراوانی کرد. مشهد از قرن شانزدهم میلادی که سلسله مذهب صفویان بر ایران تسلط یافتند و دارای تعصبات شدید ملی و مذهبی بودند رو به آبادانی و توسعه گذاشت زیارت قبر امام رضا (ع) از این زمان متداول گشت و در زمان شاه عباس اول بناهای دیگری مرد افزوده شد. در زمان نادر شاه افشار، مشهد به عنوان پایتخت وی به حد اعلای رونق و وسعت و آبادانی رسید. حصار و برج بارو و ساختمانهای مشهد مشهد نیز مانند دیگر شهرها و آبادیهای خراسان در گذشته دارای حصار و برج و بارو و استحکامات بوده است که عمارات و ذخایر آستانه مقدس و مجاورین و ساکنان آن را از حملات و تهاجم دشمنان و یاغیان محفوظ میداشته است. تاریخ پیدایش قدیمیترین حصار مشهد به دوران حکومت غزنویان برمیگردد. که به قولی:. توسط سوری بن معتز و به دستور سلطان محمود یا مسعود غزنوی ایجاد گردیده و در سال 511 هـ.ق حصار دیگری توسط امیر علاء الدین ملقب به عضدالدین به دور مشهد احداث شده است. در عهد شاهر تیموری و توسط امیر سید خواجه حصار بزرگتری به دور مشهد احداث گردید که استحکامات و برج و باروهای قبلی در داخل این حصار واقع شده بود و در سال 808 هـ.ق ساختمان آن پایان پذیرفت. آخرین حصار مشهد در 950 هـ.ق به دستور شاه طهماسب ساخته شد 1800 متر وسعت داشت و دارای 141 برج و شش دروازه بوده است. دیوار شهر مشهد ده متر عرض و بین 6 تا 7.5 متر ارتفاع داشت و در سمتی که از بالای دیوار به جانب بیرون بود یک دیوار نازک به عرض یک متر و به بلندی دو متر ساخته شده بود و در سینه کش آن دیوار دومتری سوراخها روزنههایی ردیف قرار داده بودند که برخی برای دهانه توپ و بسیاری برای دهانه تفنگ فراخی داشت. و مدافعین شهر وقتی از بیرون دچار هجوم دشمن میشدند توپها را از سربالاییهای مخصوص که به فاصلههای معین ساخته شده بود به راحتی به بالای باره میکشیدند و جلو روزنهها قرار میدادند و هر سرباز با تفنگ خود پشت یکی از روزنههای کوچکتر جا میگرفت و به دفاع میپرداخت و در فاصلههای معین از این باره برجهای دو و سه طبقه ساخته شده بود و از طبقه دوم برج دری به روی باره گشوده میشد. هنگام ناامنی علاوه بر آن که دروازهها بسته میشد در داخل برجها نیز نگهبانانی کشیک میدادند و در هر پاس نفراتی معین از برج تا برج دیگر روی باره قدم میزدند بیرون باره کوچهای بود که یک طرفش دیوار و طرف دیگرش به خندق منتهی میشد . آن طرف خندق نیز جان پناهی مانند تپههای خاک قرار داده بودند که مدافعین شهر از نزدیک شدن دشمن به خندق و برج و باره ممانعت میکردند البته هنگام جنگ در خندق آب میانداختند تا دشمن به سادگی نتواند به دیوار و برجها برسد. در موقع امنیت هم هنگام شب دوازهها بسته و صبح باز میشد و دروازه بانان با حقوق و مسئولیت معین شب و روز زیر دالانی که پشت دروازه بود در اتاقهی خود اقامت داشتند. مشهد دارای چند دروازه بود که نام بعضی از آنها عبارت بودند از:. دروازه میر علی آمویه دروازه عیدگاه دروازه سراب دروازه پایین خیابان و بعدها دروازه ارگ درهای خانهها بسیار کوتاه ساخته میشد و از در تا صحن حیاط چند پهل باید سرازیر پیموده میشد این درها و پلهها برای آن ساخته میشد تا سواران دولتی یا دشمن نتوانند به راحتی با اسبهای خود وارد خانه شوند نوع ساختار دالانها به گونهای بود که مردم در هنگام هجوم سواران غارتگر و دستهجات سپاهی که به خانهها میریختند بتوانند مقابله کنند چون سپاهیان نمیتوانستند به صورت جمعی در دالانها تردد نموده و میبایست یک یک حرکت میکردند و بنابراین برای اهل کوچه آسان بود که بر آنها غلبه نمایند. مردم شهر اشیای خود را در سردابها و چاههای مخفی میکردند تا در تهاجم دشمن به دست آنها نیفتد. مشهد دارای باغهایی بود و بهترین نمونه ساختمانهای مشهد عمارتی در وسط باغ بود که دور ان با دیواری بلند محصور شده بود و در درون این دیوار ضخیم روزنههایی تعبیه شده بود که برای تیر اندازی از آنها استفاده میگردید. عمارت که در وسط باغ قرار داشت عبارت از برجی بود که یک در بسیار کوتاه داشت که شخص باید نشسته وارد آن میشد و سپس از پلههای مارپیچ داخل آن که به دیوار چسبیده بود تا طبقات دوم و سوم بالا برود و روی پشت بام آخرین طبقه بازجان پناه و محلهای تیراندازی وجود داشت. مدارس مذهبی مشهد شهری مذهبی است و علت پدایش و توسعه آن وجود مرقد مطهر امام رضا (ع) میباشد که در طول چندین قرن شیعیان را به سوی خود خوانده است اما این شهر شیعه نشین تا قبل از ظهور صفویان که شیعیان از آزادی چندانی برخوردار نبودند. آنچنان که باید و شاید مورد توجه نبوده است ولی با رسمیت یافتن مذهب تشیع در دوران صفوی آزادی قطعی برای شیعیان ایجاد گردد و اماکن مختلف مذهبی از جمله مدارس متعدد احداث گردید و با حضور بیشتر علمای برجسته تشیع حوزه علمی مشهد بیش از پیش فعال شده و مشهد به عنوان یکی از بزرگترین مراکز علمی مطرح گردید. این مدارس از نظر اهمیت و اعتباری که داشتهاند و هم اکنون نیز دارند قابل مطالعه هستند و لذا به اجمال تاریخچه مدارس مذهبی عهده صفویه معرفی میشوند اما قابل ذکر است که اگرچه تعداد مدارس عهد صفویه نیز همچون مساجد احداث شده از جمله اقدامات عمرانی است و بناهای قبل از آن با مدارس عهد صفویه مقایسه نیست اما مدارسی نیز در قبل از عهد صفویه وجود داشته است که مدرسه پریزاد و مدرسه دو در از آن جمله هستند. مدرسه پریزاد به نظر برخی توسط پریزاد خانم،گوهرشاد همسر شاهرخ میرزای تیموری و تقریبا مقارن با احداث مسجد گوهرشاد بنا گردیده و در سال 1091 که هدف سازنده مدرسه آن بوده است که محی برای بیتوته علما و فضلای زائر در مشهد فراهم آید تا در هنگام زیارت در آنجا اقامت کنند. و بنای مدرسه دو در نیز به عهده شاهرخ میرزا برمیگردد و بانی آن شخصی به نام غیاث الدین یوسف خواجه بهادر از امرای خراسان بوده که در سال 1088 هـ.ق به احمدشاه سلیمان صفوی مرمت گردیده است. وجه تسمیه مشهد:. کلمه مشهد اسم مکان از ریشه شهادت است و به معنی شهود حضور محل شهاد و مدفن شهید نیز آمده است و با این معانی به کلمه مشاهد جمع بسته میشود. درباره نامیده شدن مرقد امام علی بن موسی الرضا (ع) به مشهد اگرچه در متون تاریخی مطلب خاصی وجود ندارد اما به طور یقین میتوان گفت که مسلم بودن واقعه شهادت امام رضا (ع) به ویژه از نظر شیعیان دلیل نامگذاری این مکان (مشهد الرضا) بوده این که چرا در قرن سوم این نام در کتابها نیامده شاید علت آن سلطه خلفای عباسی و حکام وقت خراسان بوده است که به آرامگاه هارون الرشید توجه خاصی نشان میدادهاند از طرفی چون به قرون اولیه اسلامی کلمه مشهد بر قبور اولیاء و ائمه اولیاء الله اطلاق میشده است. مقبره امام رضا (ع) نیز مشهد الرضا نامیده شده و سپس با گذشت چند قرن به اختصار به این نام شهرت یافته است چون در کتابهای مورخین و جغرافی نویسان قبل از اصطخری به ویژه دانشمندان قرن سوم همچون ابن خردادبه و یعقوبی و دیگران نام مشهد به کار نرفته است و بعضی تنها به تاریخ و چگونگی وفات امام رضا (ع) در سناباد توس اشاره دارند بنابراین به احتمال زیاد اصطرخری اولین کسی است که در قرن چهارم مدفن امام رضا (ع) را مشهد نامیده است. او در کتاب مسالک و ممالک در توصیف توس به مشهد امام رضا (ع) اشاره دارد و مینویسد:. «و اگر طوس را در شمار نیشابور گیریم شهرهای طوری این است :. رادکان ، طابران ، بزدغور ، نوغان ، کی مشهد علی بین موسی الرضا رضوان الله علیهما و گور هارون الرشید آنجاست به چهارفرسنگی شهر.... از دیگر جغرافی نویسان متقدم که نام مشهد را در نوشتههایش آورده است ابن حقول میباشد که در توصیفی جامع از مشهد نام برده و مینویسد مقبره علی بن موسی الرضا (ع) در خارج شهر نوغان در مشهدی نیکو بنیاد شده و در دهکدهای به نام سناباد واقع شده است. مولف کتاب حدود العالم از دیگر نویسندگان قرن چهارم هـ.ق است که از مرقد امام رضا (ع) در توس یاد کرده اما کلمه مشهد را در نوشتههایش به کار نبرده است . لیکن برخی دیگر از نویسندگان قرن چهارم همچون ابن بابویه قمی و مقدسی در توصیف مرقد امام، واژه مشهد الرضا را مورد استفاده قرار دادهاند. از نویسندگانی قرن پنجم هـ.ق بعضی چون مولف زین الاخبار تنها به ذکر تاریخ و چگونگی وفات علی بن موسی الرضا (ع) اکتفا نمودهاند و برخی چون بیهقی نام مشهد را در کتاب خویش آورده و به توصیف پرداختهاند. ابوالفضل بیهقی در شرح حال سوری صاحب دیوان به این مطلب اشاره دارد و مینویسد. «.... و آثارهای خوش وی را به طوس هست از آن جمله آن که مشهد علی بن موسی الرضا (ع) را که بوبکر شهمرد که خداری فائق الخادم خاصه آبادان کرده بود. ....» به نظر میرسد که در قرن ششم استفاده از این کلمه در متون تاریخی و جغرافیایی عمومیت بیشتری یافته است. چنان که مولف ناشناخته کتاب مجمل التواریخ و القصص کلمه مشهد را در کتاب خویش ذکر نموده و دباره محل به خاک سپاری پیکر مطهر امام (ع) مینویسد :. «... رضا (ع) جان تسلیم کرد و او را هم در پهلوی هارون الرشید دفن کردند و آنجا مشهد است .....» مولف یاد شده از مشهد نام میبرد و از واقعه شهادت امام (ع) در قرن سوم مینویسد در حالی که نویسندگان قرن سوم کلمه مشهد را به کار نبردهاند و این میرساند که در زمان تالیف کتاب یاد شده (قرن ششم) اطلاق کلمه مشهد بر تربت امام (ع) رایج بوده است. استعمال کلمه مشهد توسط نویسندگان در قرنها بعد نیز مرسوم بوده است و مورخین و جغرافی نویسان قرن ششم و بعد نیز این کلمه را در نوشتههای خویش آوردهاند در عین حال در برخی از کتابها از جمله معجم البلدان نوشته یاقوت و اخبار البلاد و وفیات الاعیان تنها به ذکر تاریخ شهادت و معرفی مرقد امام (ع) اکتفا شده است. ابن اثیر ضمن درج حوادث سال 617 هـ.ق و ذکر حمله مغول به شهرهای خراسان و شرح ویرانیهایی این تهاجم و تخریب مشهد علی بن موسی الرضا (ع) نام مشهد را در نوشتههایش آورده است. از بررسی متون تاریخی چنین بر میآید که تا پایان قرن هفتم ، اصطلاح مشهد الرضا (ع) و گاه به اختصار کلمه مشهد در نوشتههای تاریخ نویسان و جغرافی نویسان رایج بوده است. پس از آن که مشهد گسترش بیشتری یافته است و به قول حمد الله مستوفی به صورت شهرچه درآمده کلمه مشهد با مضاف الیه جدید و به صورتی جدید یعنی مشهد طوس مصطلح گردیده است. از آن زمان به بعد برای مدتی این اصطلاح جدید بر تعداد نامهای این شهر نوخاسته اضافه گردیده و به صورت مترادف در نوشتههای نویسندگان به کار رفته و گاه به اختصار مشهد نیز نوشته شده است. ابن بطوطه جهانگرد مشهور که در نیمه دوم قرن هشتم مشهد را دیده و توصیف نموده کلمه مشهد را در سفرنامهاش ذکر نموده است. مولفه ناشناخته کتاب صورالاقالیم نیز تنها به ذکرکلمه مشهد در معرفی این مکان اکتفا نموده است اما معین الدین محمد الزمچی الاسفزاری در کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات که در همان قرن به تحریر درآمده است به جای مشهد اصطلاح مشهد مقدس و گاه مشهد طوس و مشهد الرض را در کتابش آورده است با گسترش بیشتر مشهد در طول قرنهای هشتم و نهم اصطلاح طوس و مشهد مقدس رایج بوده است که میتوان این مطلب را در آثار نویسندگان این قرن همچون جغرافیای تاریخی حافظ ابو و دیگران به وضوح مشاهده نمود. حافظ ابرو در نوشتههایش که در سالهای 820 تا 830 هـ.ق به تحریر درآمده است نام مشهد را ذکر کرده دیگر نویسندگان همچون شیخ عبدالرزاق سمرقندی و محمد عوفی و امیر دولتشاه سمرقندی نیز در معرفی مشهد اصطلاح مشهد طوس را به کار بردهاند. در نوشتههای نویسندگان قرن هفتم به بعد دیگر از نام سناباد اثری به چشم نمیخورد و کلمه مشهد جانشین نام سناباد گردیده و در کنار نام دیگر شهرهای خراسان ذکر شده است. نبودن نام سناباد در متون این دوران و کثرت استفاده از کلمه مشهد رضوی نشان دهندة شهرت این مکان به نام جدید میباشد. در آثار نویسندگان قرون هفتم تا دهم هـ.ق کلمه مشهد اغلب با مضاف الیههای سه گانه رضوی ، توس و مقدس به کار رفته است. قاضی نورالله شوشتری در وصف شهر مشهد از دو مضاف الیه استفاده کرده و مینویسد:. «مشهد مقدس رضوی در اصل دهی بود سناباد نام داشت از توابع طوس و ...» بدین ترتیب کلمه مشهد که در طول چند قرن با مضاف الیهها مختلف به کار میرفته است در قرنهای دهم و بعد به صورت مشهد مقدس و سپس به تدریج به اختصار مشهد نامیده شده است نویسندگان قرن چهاردهم هـ.ق از قبیل اعتماد السلطنه و دیگر نویسندگان پس از او همچون ملا نوروز علی بسطامی مولف فردوس التواریخ و شیخ عباس قمی مولف تحفه الطوسیه و محمد ادیب هروی صاحب حدیقه الرضویه و حتی مستشرقین از قبیل بارتولد و مینورسکی و لسترنج نیز نام مشهد را بدون مضاف الیه در آثار خویش ذکر نمودهاند. بنابراین مشخص میگردد. که نام مشهد الرضا (ع) از هنگام به خاک سپاری امام (ع) در حوالی دهکده سناباد مصطلح بوده است اما اختصاص کلمه مشهد به شهری جدید که آرامگاه امام رضا (ع) در مرکز آن قرار داشته مدتها بعد از این واقعه و تقریبا بعد از تهاجم مغول صورت گرفته است . و در قبل از آن زمان مشهد به عنوان شهر بلکه آرامگاهی در باغ بزرگ سناباد از توابع نوغان توس مطرح بوده است. سناباد مدتی نام خود را حفظ کرد ولی آرام ارام تحت الشعاع و وسعت مشهد قرار گرفت و سپس به تدریج نام مشهد رضوی و سپس مشهد طوس و آنگاه مشهد مقدس بر این شهر نوخاسته اطلاق گردید و پس از مدتی مشهد به تنهایی و بدن مضاف الیه و به اختصار مورد استفاده قرار گرفت و نام سناباد از یادها فراموش شد. بدین ترتیب دهکده سناباد که به تدریج گسترش یافته و به صورت شهری بزرگ درآمده بود پس از گسترش به شهر نوغان اتصال یافت و با الحاق نوغان سناباد بزرگ ایجاد گردید و این سناباد بزرگ مشهد نامیده شد بنابراین مشهد در حقیقت از گسترش سناباد و اتصال آن با نوغان تشکیل یافته و مشهور گردیده است. پیشینه تاریخی نوغان در مورد نوغان همچون دیگر مناطق توس به ویژه در دوران قبل از اسلام اطلاع چندانی در دست نیست و مطالب پراکنده موجود در کتابها نیز روشن نمیسازد که نوغان در قرون اول و دوم هـ.ق از نوغان به عنوان بزرگترین شهر ولایت توس یاد میکنند به احتمال زیاد نه تنها این شهر در قرنهای اول و دوم هـ.ق وجود داشته و از اعتبار زیاد برخوردار بوده است بلکه قدمت آن قبل از اسلام نیز بر میگردد. پیدایش و تکامل شهری بزرگ چون نوغان که در قرون دوم و سوم هـ.ق کرسی نشین ولایت توس بوده است نمیتواند در فاصله زمانی نسبتا محدود (فتح خراسان تا گزارش اولین نویسندگان قرن سوم هجری قمری ) صورت گرفته باشد. بیگمان وجود کاخ مرزدار توس در نوغان که بعد دارالحکومه فرمانداری خراسان اسلامی میگردد نیز دلیلی بر اهمیت نوغان به عنوان مهمترین شهری مرزی بوده است. اگرچه محل دقیق نوغان به درستی مشخص نمیباشد اما به استناد شواهد تاریخی میتوان احتمال داد که نوغان در جهت شرقی شهر طابران توس و بر سر راه توس نیشابور و در فاصله چهارفرسخی طابران قرار داشته است که دهکده سناباد در فاصله یک میلی (1609.3 متر) جنوب این شهر واقع بوده و کاخ حمید بن قحطبه و الی خراسان در وسط باغی بزرگ در کنار این دهکده وجود داشته است. نوغان در قرن سوم یکی از دو شهر ولایت توس به شمار میآمده است و توس دومین ولایت ربع نیشابور بوده است که مهمترین ربع از چهاربخش بزرگ خراسان قدیم محسوب میشده و اهمیت بسزایی داشته است. نوغان در قرن سوم بر طابران برتری داشته است ولی در قرن چهارم طابران به دلایلی چون فراوانی آب بر نوغان پیش میگیرد و این برتری را طابران تا قرن هفتم حفظ میکند در این دوران طابران کرسی نشین ولایت توس میگردد و نوغان به عنوان دومین شهر بزرگ ولایت توس به شمار می آید اما پس از حمل مغول به ویرانی طابران نوغان به خاطر وجود مرقد مطهر امام رضا (ع) به تدریج رونق از دست رفته را باز مییابد و بر طابران پیش میگیرد و سپس با مهاجرتهای پی در پی بر جمعیت سناباد و نوغان افزوده میگردد و با خرابی توس در واقعه تهاجم امیر تیموری ، طابران به کلی ویران شده و متروک میگردد و باقی مانده ساکنان آن به نوغان مهاجرت میکنند و سناباد که از قرن سوم به تدریج گسترش یافته است از قرن نهم به بعد به نوغان متصل میشود و نام مشهد به این آبادی جدید اطلاق میگردد. وجه تسمیه نوغان نام نوغان در منابع قدیمی آمده است و در اکثر کتباهای لغت از آن به عنوان شهر شهرک و گاه قصبهای در ولایت توس نام برده شده است صاحب مشترک نوغان (با فتح نون و سکون واو) یکی از دو شهر توس است که گروه بسیاری از دانشمندان از آن جا برخاستهاند. کلمه نوغان بسیار قدیمی است مینورسکی صورتهای مختلف آن را ضبط کرده است تلفظ اصلی آن به صورت نوکانی (بروزن روبان) یا نوکان (به فتح نون و سکون واو) ضبط شده است. کلمه نوغان را گاه با «غ» نوشتهاند که اگر آن را با کلمات مشابهش در زبان اوستا مثل نوه (که در زبان پهلوی نوی به کسر نون و سکون واو تلفظ میشود و به معنی دلیر و نیرومند و زیبا و شجاع است و هنوز در زبان کردی به کار میرود) مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که به احتمال زیاد به مناسبت دلیری و مردانگی مردم آن و یا نوسازی و زیبایی به این اسم خوانده شده باشد مینورسکی مینویسد:. مشدیها نوغان را نوغون میگویند و در لهجه مشهدی (ان) به (اون) تبدیل میشود مثل بیابان و دالان که میگویند بیابون و دالون. بعضی نوشتهاند که در منابع قدیمی نوغان را بر ذعه و المثقب نیز نامیدهاند. در صورتی که این احتمال را بپذیریم به خاطر معنی کلمه مثقب وجه تسمیه دیگری نیز مطرح میگردد در حالی که این احتمال صحت ندارد و المثقب نام دیگر نوغان نبوده است و این نام در منابع قدیمی چون مسالک و ممالک ابن خردادبه مستقل و جدای از نوغان ذکر شده ست و ابن خردادبه نوغان و المثقب را دو شهر از ناحیه توس میداند که میان آن دو پنج فرسخ فاصله است. لسترنج صورت دیگری از املای نوغان را ضبط کرده است و مینویسد نوگان تلفظ میشود و هنوز نام محله شمال خاوری و دروازه آن در مشهد جدید است که از طریق آن دروازه به نوغان توس میروند به جز موارد یاد شده مطلب دیگری که دال بر علت نامیده شدن نوغان باشد در کتابهای تاریخ نویسان و جغرافینویسان متقدم و متاخر وجود ندارد. نظری به جغرافیای تاریخی نوغان پیشینه تاریخی نوغان به قرن سوم هـ.ق بر میگردد و در منابع تاریخی و جغرافیایی قرن دوم هـ.ق و قبل از آن نامی از نوغان به میان نیامده است در کتابهای فتوح نیز فقط از شهر و ولایت توس یاد شده است. و اشاره گردیده که حکمران توس که در آن زمانی کنارنگ نام داشته است و در حمله عبدالله بن عامر تسلیم گردیده و در قبال پرداخت خراج صلح نموده است. ابن خردادبه که قدیمیترین جغرافی نویس اسلامی میباشد که نام نوغان را در کتاب المسالک و الممالک خویش آورده و فاصله این شهر را تا مثقب 5 فرسخ و تا مزدوران 6 فرسخ ذکر کرده است. ابن قدامه نیز همین مطلب را در کتاب خود نوشته و به نظر میرسد که منبع مورد استفاده قدامه کتاب ابن خرداد بوده است. به نوشته یعقوبی نوغان یکی از شهرهای بزرگ توس بوده است وجود دارالحکومه در دهکده سناباد از توابع نوغان توس نیز مطلب یعقوبی را که نوغان را بزرگترین شهر ولایت توس میداند تایید میکند و بیانگر این مطلب میبیاشد که نوغان در قرن سوم هـ.ق بر دیگر شهرها و آبادیهای توس از جمله طابران برتری داشته است ما یک قرن بعد طابران به دلیل مختلف از جمله داشتن آب بیشتری بر نوغان پیشی گرفته است. اصطخری در قرن چهارم در توصیف نوغان اشارهای به بزرگی و اهمیت آن نمیکند و ابن حوقل نیز که بیشتر مطالب کتاب خود را از مسالک و ممالک اصطخری اقتباس نموده است همان مطلب را با شرح بیشتری نقل میکند و مولف حدود العالم نوغان در شهر محسوب نمیکند و آن را جزء شهرکهای ولایت توس به شمار میآود. مقدسی که از مهمترین جغرافی نویسان اواخر قرن چهارم هـ.ق به شمار میرود در احسن التقاسیم نوغان در دیهی در توس دانسته و مینویسد:. از طابران کمتر است ابن بابویه قمی نیز به نقل از مجمع البحرین مینویسد سناباد از دهات نوغان است اما از بزرگی و اهمیت در مقایسه با طابران سخنی به میان نیاورده است. نوغان از قرن چهارم به بعد از زمان یاقوت (قرن هفتم قمری) به همین وضع باقی میماند و طابران در این دوران کرسی نشین توس بوده است . نوغان در این قرنها به تهیه و ساختن ظرفهای سنگی که به نواحی دیگر میبردهاند شهرت داشته و از کوههای آن طلا و نقره و آهن استخراج میگردید و در حوالی توس فیروزه و سنگی که به آن خماهن میگفتند و همچنین سنگ مرمر سبز به دست میآمد که برای فروش به نوغان میبردند بازارهای این نیمه از شهر توس آباد و پر از کالا بوده است و بنای مسجد جامع زیبا و به انواع تزیینات آراسته بوده است. گردیزدی در زین الاخبار به نقل از مراصد الطلاع نوغان را یکی از دو قصبه توس ذکر میکند و دیگر منابع تاریخی قبل از قرن هفتم نیز همان مطالب نویسندگان قبلی را تکرار نموده اند. در این دوران سناباد که پس از به خاک سپاری پیکر مطهری و مقدس امام رضا (ع) مورد توجه شیعیان قرار گرفته و بتدریج روبه گسترش گذاشته است. در قرن چهارم هـ.ق در سناباد به دور قبر هارون و امام رضا (ع) بارویی استوار ساخته شده است مقدسی مینویسد که امیر عمید الدوله فائق بر مقبره امام رضا (ع) مسجدی بنا کرد که در خراسان مسجد بهتر از آن نمیباشد و این واقعه مهمی برای نوغان در قرن چهارم هـ.ق بوده است. یاقوت در توصیف نوغان همان مطلب مقدسی را تکرار میکند و میگوید که نوغان شهری قدیمی است و اضافه نمینماید که دهی در نیشابور نیز به همین نام وجود دارد. در این زمان توس بسیار وسعت داشته و به قول یاقوت دارای بیش از یک هزار دهکده آباد بوده که با تهاجم مغولان در سال 617 هـ.ق غارت شده و ویران گردیده است. بعد از حمله ویرانگر مغولان شهرهای توس از جمله نوغان به شدت اسیب دیده و از این زمان به بعد رو به ویرانی نهاده است در حالیکه در این زمان سناباد با توجه به شیعیان همچنان رو به گسترش داشته است. قزوینی دباره نوغان پس از حمله مغول مینویسید «طوس شهری است مشهور به خراسان نزدیک به نیشابور مشتمل بر قری و آبهای روان و اشجار بسیار و آن مدینه مشتمل بر دو محله است یکی را طابرن و دیگری را نوقان مینامند و در کوهستان آن کانها فیروزه است و تراشیده میشود از آن دیگهای برام و جز آن از آلات و ظروف تا که بعضی گفتهاند که خدای تعالی نرم گردانیده برای اهل طوس.....) البته شاید قزوینی از لفظ محله در مورد نوغان معنی دیگری را اعتبار کرده و آن را مترادف شهر یا ولایت دانسته است. خرابیهای نوغان و طابران پس از حمله مغول جبران گردید و تا حدی رونق از دست رفته را بازیافت به طوری که ابن بطوطه سیاح مشهور که در اواخر قرن هشتم از توس دیدن نموده است موقعیت اقتصادی نوغان را مناسب توصیف نموده و از بازارهای پررونق نوغان یاد میکند که در آن انواع پارچههای دست باف و شال و فرشهای نفسی و ظروف سنگی و فیروزه در آن عرضه میشده است. حمدالله مستوفی نیز نوغان را در قرن هشتم هـ.ق شهری بزرگ و آباد معرفی مینماید و این خبر موید است که نوغان پس از حمله مغول دوباره تا حدی رونق یافته است. در سال 719 هـ.ق پس از آن که طابران و توس در حمله میرانشاه تیموری (پسر ارشد تیمور) محاصره و خراب شد نوغان بیشتر گسترش یافت که البته سناباد در این پیشرفت و گسترش نقش موثری داشت و در حقیقت مرقد امام هشتم در این دهکده محور گسترش و پیشرفت شهری بوده است. پس از ویرانی توس بقیه ساکنان آن به شهر نوغان مهاجرت کردند و سناباد به تدریج به صورت شهرک و سپس شهری بزرگ درآمد و به مشهد طوس و سپس مشهد مقدس معروف گردید. در دورانهای بعدی این گسترش ادامه یافت و با اتصال سناباد به نوغان آبادی جدید به نام مشهد رضوی یا مشهد مقدس به وجود آمد که بعدها به اختصار مشهد نامیده شد و نوغان و سناباد جزء توابع مشهد درآمد. در دورانی که نوغان به عنوان شهری مستقل در ولایت توس حیات داشته است رجال بزرگی چون ابوعلی حسن بن نصربن منصور (عالم حدیث) و خواجه نظام الملک (وزیر معروف سلجوقی) را در خود پرورانده است. بعضی از نویسندگان که محله نوغانی کنونی را باقی مانده شهر نوغان را محسوب میدارند به معرفی سیمای نوغان در قرون اخیر پرداخته و بخشهایی از مشهد قدیمی را تحت عنوان نوغان تشریح نمودهاند. یکی از نویسندگان درباره اوضاع اجتماعی و ساختار مشهد مینویسید «نوقان برج و بارویی کهن و دروازه قدیمی میر علمون داشته که به قول امین احمد رازی مولف اقلیم در مجاور آن مزار میر علی آمو قرار داشته و با مرور زمان منهدم گردیده است نوقان دارای رجال بزرگی نیز بوده است ... در نوقان مساجد قدیمی متعددی هم اکنون وجود دارد از آن جمله است مسجد سنگی و مسجد خونی و مسجد ارگ و مسجد عربها و مسجد کشمیریها و هفت در و گنبد خشتی و مسجد محرابخان ....» در مقاله یاد شده نوغان در قرون اخیر شهری مستقل به شمار آمده و از قری و آبادیهای آن از جمله نخودک و سیساباد و خواجه ربیع و .... سخن به میان آمده است در حالی که مشخصات یاد شده مربوط به مشهد قدیمی است و در قرون اخیر شهر نوغان وجود نداشته است و در هیچ یک از متون تاریخی هم در این باره مطلبی وجود ندارد و مستندات اکثر نویسندگان درباره نوغان مربوط به دوران قبل از نهم هـ.ق است. از بررسی متون تاریخی چین برمی اید که وضعیت نوغان به ویژه در قرون اخیر نامشخص بوده و درباره آن اطلاع چندانی در دست نیست بنابراین چون دلایل متقن که دال بر تاریخ دقیق پایان حیات شهری نوغان باشد وجود ندارد و از طرفی چون تاریخ حیات شهری نوغان با تاریخ شهر مشهد پیوند خورده است لذا نمیتوان در این باره نظر قطعی اظهار نمود بنابراین باید ادامه حیات شهری رو به زوال نوغان را در رشد و توسعه حیات شهری مشد در طول چند قرن اخیر جستجو نمود. وجه تسمیمه سناباد :. در بره وجه تسمه سناباد نظرات مختلفی وجود دارد بعضی احتمال دادهاند سناباد کلمهای مرکب از دو جزء(سناء) و (آباد) باشد و لسترنج معتقد است که سناباد همان برذعه مثقب (به معنی سوارخ شده) میباشد که ابن خرداد به در شرح ولایات خراسان از آن نام برده و فاصله آن را تا توس 5 فرسخ ذکر کرده است. لسترنج احتمال داده است که علت نامیده شدن مشهد به سناباد روزنههای موجود در ضریح مطهر چوبی مشبک به نقره کوب بوده باشد و مینویسد که شاید این نام وجه تسمیههای دیگر نیز داشته باشد. قراین تاریخی، نظر لسترنج را تایید نمیکند جز برذعه که لسترنج آن را با المثقب تطبیق داده است و در منابع دیگر بردغور بردع و در برخی از منابع دیگر به شکلهای دیگر نوشته شده یکی از شهرهای توس بوده است و با المثقب تطبیق نمیکند و خود شهری مستقل بوده که به نظر اکثر جغرافی نویسان متاخر در محل تقریبی طرقبه کنونی قرار داشته و طرقبه به احتمال زیاد شکل تغییر یافته نامهای قدیمی برذعه است. و اما المثقب که لسترنج آن را با سناباد تطبیق داده است اگرچه در کتابهای جغرافی نویسان قرن هـ.ق ذکر شده و در قرنهای بعد نامی از آن به میان نیامده (حدود جغرافیایی آن نیز به تقریب با سناباد قدیمی تطبیق میکند) اما با قاطعیت نمیتوان نظر داد که مثقب همان سناباد بوده است مضاف بر این که در این باره به منابع قدیمی و تالیفات قبل و بعد از لسترنج نیز مطلبی نیامده است. از طرفی وجود محله نوغان که به نظر برخی باقی مانده شهر قدیمی نوغان میباشد و در فاصله یک کیلومتری حرم مطهر قرارداد این احتمال را ضعیفتر میسازد چون به گفته ابن خرداد بن فاصله المثقب تا نوغان پنج فرسخ بوده است به جز مطالب یاد شد ه درباره نام سناباد وجه تسمیه و نام قدیمی آن مطلب دیگری در کتابهای قدیمی و جدید به چشم نمیخورد. و به درستی معلوم نیست که این نام از چه زمانی در متون تاریخی و جغرافیایی به کار رفته و علت نامگذاری آن چه بوده است. قبول نظر گروهی که این کلمه را از ترکیب دو جز (سناء) و (آباد)احتمال دادهاند مبین آن است که این نام پس از واقعه شهادت امام رضا (ع) در توس به این محل اطلاق گردیده و قبل از آن نام دیگری داشته است در حالی که نام سناباد در متون تاریخی قرن سوم هـ.ق آمده و یعقوبی در ذکر وقایع به هارون الرشید به آن اشاره کرده است. یعقوبی مینویسید :. «.... هارون به طور آمد و در دهی به نام سناباد منزل کرد و سخت بیمار شد و در غره جمادی الاولی سال 193 در چهل و شش سالگی در گذشت.....» مگر این که احتمال بدهیم یعقوبی در هنگام تحریر کتابش نام جدید آبادی مزبور را به کار برده است که این نیز به واسطه فاصله زمانی محدود بعید به نظر میرسد و از طرفی یعقوبی به نام قبلی اشاره نمیکند و با صراحت از دهکدهای به نام سناباد نام میبرد. پیدایش مشهد الرضا با نگرشی به زندگانی سیاسی امام رضا (ع) خراسان در اواخر عهد هارون الرشید آغاز میشود و چون وجود مشهد الرضا (ع) در سناباد نوغان محور و عاملی اصلی شکلگیری شهر مشهد بوده است بنابراین رخداد شهادت آن حضرت سرآغاز رویدادهای تاریخی این شهر ضرورت دارد که مورد تامل و بررسی قرار گیرد اما قبل از پرداختن به چگونگی مهاجرت و شهادت آن حضرت ابتدا باید علل و حوادثی که منجر به مهاجرت امام رضا (ع) به خراسان گردیده اشاره نمود. چون مهاجرت امام رضا (ع) به مرو در پی رویدادهای سیاسی خراسان و در شروع خلافت مامون صورت پذیرفت بنابراین باید در آغاز نظری داشته باشیم به اوضاع خراسان در دهه آخر قرن دوم هـ.ق که سالهای پایانی خلافت هارون و سالهای جنگ قدرت میان فرزندان اوست. هارون الرشید در سال 182 هـ.ق برای ولایت عهدی امین و سپس مامون از مردم بیعت گرفت و خراسان و نواحی آن را تا همدان به مامون سپرد و جعفربن یحیی برمکی را به عنوان پشتکار او معین نمود و در سال 187 هـ.ق به نوشعه مسعودی و ابن اثیر پسر دیگر خود ابوالقاسم را با لقب موتمن به عنوان ولی عهد سوم بعد از مامون معین ساخت و برای او نیز بیعت گرفت و سپس در سفر حج سال 185 هـ.ق در حضور فرزندان و دانشمندان و قضات و بزرگان قوم خود دو عهدنامه مبنی بر ولایت عهدی امین و مامون مکتوب ساخت و حاضرین را به گواهی گرفت و آنگاه دو عهدنامه را در کعبه آویخت. اوضاع خراسان در این زمان به ویژه سالهای پس از عزل فضل بن یحیی بسیار آشفته بود و سیاستهای غلط علی بن عیسی والی خراسان که در سال 180 هـ.ق از طرف هارون به حکم رانی آنجا منصوب شده بود شورشها و قیامهای متعددی را در نواحی مختلف خراسان ایجاد نموده بود. حمزه آذرک در پوشنگ هرات ، استرآباد ، و بادغیس و ابوالخصیب در حوالی نساء آشوب بر پا نمودند و مردم خراسان که از این آشوبها و ستم علی بن عیسی به تنگ آمده بودند طی نامهای به هارون الرشید خواستا تعویض حکمران خراسان شدند. طبری مینویسید چون فتنه و آشوب در خراسان بالا گرفت هارون الرشید در سال 189 هـ.ق برای سروسامان دادن به اوضاع خراسان عازم ری شد تا علی بن عیسی را از حکم رانی خراسان خلع نماید. طبری به نقش فضل بن سهل در رساندن مامون به خراسان اشاره دارد و مینویسید فضل بن سهل به مامون پیشنهاد نمود که از هارون بخواهد تا او را همراه خود به خراسان ببرد. قبل از ورود هارون به خراسان علی بن عیسی در ری به نزد هارون الرشید شتافت و با تحف و هدایای فراوان این بار نیز هارون را تحت تاثیر قرار داده و هارون از او خشنود گردیده و او را در حکم رانی خراسان ابقا نمود. در سال 190 هـ.ق ناآرامیهای خراسان با شورش رافع بن لیث بن نص بالا گرفت و عدم موفقیت علی بن عیسی در دفع رافع بن لیث بیش از پیش هارون را متوجه اوضاع خراسان کرد لذا چون علی بن عیسی را در سرکوبی رافع ناتوان دید هر ثمه بن اعین را به جای وی به حکمرانی خراسان منصوب و به آن سوی اعزام کرد و هر ثمه در 192 هـ.ق پس از رسیدن به خراسان اموال علی بن عیسی را ضبط کرده و او را برای محاکمه نزد هارون اعزام داشت. چون فته و آشوب در خراسان روز به روز شدت مییافت هارون الرشید که استقرار امنیت در خراسان را به جز با حضور خویش غیر ممکن یافت علی رغم کسالت مزاج در شعبان 192 هـ.ق رهسپار خراسان گردید و در سرای حمید بن قحطبه واقع در دهکده سناباد نوغان مستقر گردید. یعقوبی مینویسید که هارون در این زمان سخت بیمار شد و در غره جمادی الاولی سال 193 هـ.ق در چهل و شش سالگی درگذشت و در تالار بزرگ کاخ حمید بن قحطبه به خاک سپرده شد با فوت هارون خلافت به امین رسید و مرد با او بیعت نمودن و به نوشته یعقوبی در همان روزی که رشید درگذشت در توس فضل بن ربیع از هاشمیان و فرماندهان حاضر برای امین بیعت گرفت. همانگونه که از مطالعات تاریخی شهر استنتاج میگردد شهر مشهد تا سال 1253 که اولین نقشه آن در دست است . دارای ساختن سنتی و توسعهای تدریجی در حول حرم حضرت رضا (ع) بوده است این شهر در کلیه دورهای تحول خود تا قرن حاضر دارای ساخت و عناصر شهری شاخصی بوده است که کلیه شهرهای سنتی ایران نیز از آن برخوردار بودهاند. توسعه شهر از سال 1345 به بعد از سال 1340 به بعد توسعه شهر عملا توسط خطوط طرح جامع شهر مشهد تعیین و هدایت شده است این طرح توسط و مترمتی همکاری مهندسین مشاور تهیه و تا سال 1350 مراحل اول و دوم آن تصویب شد محور اصلی توسعه که در این سال احداث گردید جاده سنتو بود که محدوده غربی شهر را تا سال 1355 تعیین نمود. ایجاد دانشگاه فردوسی و پارک ملت در محدوده غربی جاده سنتو از عواملی بودند که توسعه شهر را به سمت غرب تشدید نمودند. در سمت شمال شرق شهر توسعه 4 به صورت حاشیهای انجام گرفته و روستاهای زیادی با بافت شهری ادغام گردیدند. شروع به احداث کمربندی صد متری بر اساس طرح طبع نیز او سال 1355 به بعد در سمت شمال و شمال شرق شهر رشد توسعههای حاشیهای را در اطراف خود تشدید نمود . نقشههای توسعه فیزیکی شهر را در فاصله سالهای 65-1335 نشان میدهد. معنای لغوی مصلا:. مصلا از نظر لغوی کلمهای است عربی به معنای محل نماز، نمازگاه و جایی که مردم در عید فطر و قربان در آن نماز میگذارند. عملکرد مصلا مساجد جمعه مخصوص مساجدی که برای شهرهای بزرگ ساخته میشد کمتر اتفاق میافتاد که گنجایش تمام مومنین یعنی مردان مسلمان بالغ آزاد را که مقید به نماز جماعت بودند را داشته باشند و به طریق اولی ممکن نبود که تمام افراد مسلمان در ایام عید فطر و عید قربان یا به هنگام دعاهای دستجمعی که در موقع وبا و طاعون و خشکسالیهای بسیار طولانی خوانده میشد. در آن جمع شوند در این گونه مواقع مراسم نماز و دعا در زمینهای وسیع و ازادی به نام مصلی که عموما در کنار شهر بود برگزار میشد به قول ژرژمارسه مصلی نمازخانهای در هوای ازاد بود. بنابراین مصلی یعنی محل اجتماع خاص و عام قطعه زمین وسیع و آزادی بوده است محصور یا غیر محصور که بر حسب افزایش و نقصان وسعت و عدد سکنه شهر گاهی مورد استفاده قرار میگرفته و گاهی متروک میشده است. قدمت مصلی در ایران :. با توجه به متون تاریخی به سدههای نخستن اسلامی برمیگردد بیشتر مصلیها فاقد بنای خاصی بودند اما در تعداد نیز بنای منفردی تدارک دیده میشد. قدیمیترین مصلیهای موجود در ایران:. از جمله قدیمیترین مصلیهای به جای مانده مصلای یزد است که قدمت آن حداقل به دوره ایلخانی – تیموری برمیگردد و از نظر معماری مورد منحصر به فردی است از دیگر مصلیهای مهم تاریخی میتوان به مصلای مشهد طریق و سبزوار اشاره کرد که از نظر مکانی زمانی و معماری قرابت نزدیکی با یکدیگر دارند مصلای مشهد و سبزوار از آثار دوره صفویه و مصلای طرق از آثار منسوب به دوره تیموری است. مصلی مشهد زمین مشجری است تقریبا در یک کیلومتری دروازه پایین خیابان مصلای طرق و جزیی از یک دشت است در چند کیلومتری جنوب غربی مشهد مصلای یزد که اول در مرکز شهر بوده امروزه میدان وسیعی است که دور تا دور آن ساختمان مدرسه است. مصلای همدان تپهای است عریان در جنوب شهر کنونی مصلای اصفهان در خارج از برج و با روی شهر نزدیک دروازه طوقچی بوده است. مصلا در دیگر کشورها دیز مینویسید که در شهر بخارا در آغاز از ریگستان ارگ و میدان جلو باروی شهر به عنوان مصلی استفاده میکردهاند چنانکه در دوران سلطنت منصور بن نوح سامانی (350-366 هـ.ق – 961-967 م) چون منطقه ریگستان ارگ در اعیاد و مراسم مذهبی برا یگنجانیدن تمام مومنین کفایت نمیکرد و بسیار کوچک شده بود به سال 971 م محل جدید خارج از دیوارها و حصار شهر بنا کردند به نظر میرسد که در شهر هرات نیز نبودن جا علت اصلی انتخاب محلی در شمال غربی این شهر بوده که از آن هنگام به بعد به نام مصلی خوانده شده است. مصلای منصوره نزدیک تلمسان یک چهار دیواری است که در هر یک از دو دیوار شمال شرقی و جنوب غربی آن دری نصب و محرابی در وسط دیوار جنوب شرقی آن بنا کردهآند در تمام شهرهای مراکش مصلی محوطهای است وسیع و محصور که محرابی در دیوار آن ساخته شده است در این محوطه مکانی مرتفع نیز برای خطیب وجود دارد در منامه پایتخت جزیر بحرین مصلیها و مساجد عبارتند از ایوان هایی دارای چند رواق که هر رواق مرکب است از چند ردیف ستون با طاق رومی که همه آنها به موازات دیوار قبله است و دیوار قبله هم محراب ندارد در هرات بنایی که به نام مصلی خوانده میشود شکل یک مدرسه عادی را داشت که دور تا دور به طرق هفتاد متر بنا شده بود در اصفهان نیز مصلی نوعی شبستان بود در جای دیگر از آثار و ابنیه ترکستان و مسجد کالیان و مسجد لب حوض که هر دو ایوانهای ورودی معظمی دارند ولیکن فاقد صحن هستند سخن میگویند و چنین اظهار میدارد که به هنگام نماز جماعات بزرگی از مردم در مقابل این مساجد صف در صف میایستند و این امر خصوصا در ترکستان معمول و متداول است. از طرف دیگر بنای مصلای بخار کن ونیر آنرا مسجد نمازگاه خوانده است و بروی قطعه زمین نسبتا بلندی بنا شده و در جلوی ان فضای وسیع و آزادی وجود دارد که محل اجتماع مردم بوده است این بنا مرکب است از یک ایوان مرتفع که در انتهای آن دری است که به یک تالار چهارگوش باز میشود و در طرفین این تالار دو رواق وجود دارد که وسعت و ارتفاعشان از تالار اصلی کمتر است این دو رواق هر دو سقف هستند و چهار طرف آنها کاملا باز و آزاد است یعنی در ندارد و شبیه به تالارهای دو طرف مصلای مشهد میباشد. چرا مصلیها بعد از مدتی متروک میشده است. این قبیل امکنه که به ندرت مورد استفاده واقع میشده و ممکن بوده است که پس از اندک زمان متروک شود و از انتفاع اصلی بیفتند هرگز در ردیف بناهای مهم و معظم تاریخی قرار نگرفته اند . همین امر خود توجیه میکند که چرا علیرغم تعداد زیادی از مصلیهای که مصنفین و مولفین مسلمان در کتب خود به آنها اشاره کردهاند تعداد بناهایی که به نام مصلی تا به امروز باقی ماندهاند تا به این حد کم و انگشت شمار است و علاوه بر آن بیان میکند که چرا مصلیها یک نوع سبک خاص از فن معماری ندارند و مصلاهایی که ما میشناسیم به اشکال بسیار گوناگونی جلوه میکند. موقعیت مکانی مصلی مشهد مصلی پایین خیابان در کنار بلورا مصلا و جاده مشهد – سرخس واقع است. در خارج شهر مشهد تنها بنایی که دیده میشود مصلی است که در هزار و هشتاد و هفت در عهده شاه سلیمان ساخته شده و شبیه است به مصلای طرق که در هشتصد و سی و هفت بنا کردهاند. . دلیل ساخت مصلای مشهد:. شهر مشهد از اوایل سدة نهم هجری (دوره تیموری) مصلایی که فاصله یک فرسنگی جنوب شرقی شهر در محل روستای طرق داشته که اکنون خرابههای آن برجاست اما ظاهرا از پایان عهد تیموری و اوایل صفوی که حملات مکرر ازبکها به خراسان و شهر مشهد شروع شده استفادة اهالی مصلای طرق همیشه ممکن نبوده است بدین سبب مصلای جدیدی برای شهر مشهد در فاصله چند صد متری کیلومتری بیرون دروازة پایین خیابان احداث کرده که تا قرن حاضر به عنوان تنها مصلای شهر مشهد مورد استفاده بوده است. خصوصیات بنا:. مصلای مشهدت عبارت است از ایوانی بلند که در طرفین آن دو رواق وجود دارد و بر بالای هر رواق گنبدی بنا شده است. علت ایجاد دو رواق در طرفین ایران :. این دو رواق بیشک در نظر سازندة بنا که د رآن هنگام مامور تعمیر جامع گوهرشاد بوده جهت تقویت و استحکام بنای اصلی تکیه گاهی لازم و ضروری تشخیص داده شده و لیکن بعدها به محل نماز برای زنان گردیده است. طرح کلی بنا به صورت مستطیل شکل است که چهار غرفه یا طاقنمای عمیق قرار رگرفته است در غرفههای جنوب شرقی و غربی راه پلههایی برای دسترسی به پشت بام بنا تعبیه شده است اتاقهای گنبددار مجاور ایوان هر یک در گاههای بزرگی در جهت شمالی ،شرقی و غربی دارند بدین ترتیب نمای اصلی بنا متشکل از ایوانی بزرگ به دو ایوان یا درگاه کوچک در طرفین آن است. تزئینات :.نمای اصلی آن مزین به تزئیناتی از کاشیهای معرق دوران شاه سلیمان صفوی است و دو نوار کتیبه دارد که بر روی هر دو تاریخ 1087 هـ.ق نقش شده است نام کاتب نیز در انتهای کتیبه مستطیل شکل به این شرح نقش شده است. کتیبه راجیاء الی الله محمد حسین بن عنایت الله علاوه بر کاشیکاری معرق نمای ایوان بدنه داخلی آن با گچبریها و مقرنسها مزین شده است بدنه داخلی بنا گچ مالی و در بعضی نقاط گچبری و مقرنس کاری شده است رنگ آمیزی جز بر روی محراب و کتیبه بزرگی که دور تا دور لبة ایوان نقش شده است دیده نمیشود این کتیبه نیز با کاشیهای معرق ساخته شده عمل محمد حسین فرزند عنایت الله است در داخل محراب کتیبهای به تاریخ 1086 هـ.ق (6-1675 م) نام نویسنده را به این شرح بیان میکند محمدرضا الا ما... در این عبارت گفت (الا ما .....) ناقص و ناتمام است یعنی قسمت آخر آن ریخته و از بین رفته ولیکن مسلم است که مقصود «محمدرضا الامامی اصفهانی» است که کتیبههای فراوانی برای بناهای اصفهان و قم نوشته و در آخرین سالهای حیات خود نیز برای بناهای مشهد چند کتیبه تحریر کرده است. کتیبه ایوان مصلی یکطرف دوران ایوان سورة مبارکه تبارد الذی بیده الملک و طرف دیگر در ایوان سوره یسبح لله ما فی السموات و الارض » میان ایوان دو طرف طاقنما آیه الکرسی و در طاقنمای وسط سورة (سبح اسم ربک الاعلی) در وسط طاقنما آیه (قد نری تقلب وجهت فی السما) و در میان ایوان حدیثی از حضرت امام صادق علیه السلام دیده میشود. در قسمت تحتانی تزئیناتی لبه طاق ایوان در هر طرف نه بیت شعر فارسی به خط نستعلیق به رنگ زرد بر زمینه آبی نقش بسته است. معمار بنا:. برکتیبه کاشی بنام نام معمار «حاجی شجاع اصفهانی» که در تعمیرات بنای جامع گوهرشاد نیز دست داشته ماده تاریخی ازن کتیبه 1087 هـ.ق است بنابراین «استادکار» این بنا حاجی ملک نیست بلکه مردمی بوده است مورد اعتماد و اعتقاد بانی بنام ابوصالح صدر الدین که از طرف وی در این کار مباشرت داشته است. مقایسه مصلی مشهد و طرق :. مصلای طرق مرکب است از یک تالار چهارگوش که برفراز آن گنبدی بنا کردهاند و جلوی آن ایوانی است مرتفع به سبک و صورتی که مردم مشرق ایران دوست دارند و در انتهای ایوان نیز محرابی دیده میشود. دیز ضمن بحث از مصلای اخیر میگوید که گروهی از مردم به حالت صف رو به قبله این بنا تاریخی ایستاده و از حیث منظرة خارجی با مساجد ترکستان تفاوتی ندارد و هر دو آنها مانند مسجد بخارا بر روی مصلیهایی ساخته شدهاند و ما باید به طور قطع و یقین مصلیها را به سان امکنه وسیعی در نظر آوریم که اکثر اوقات عاری از هرگونه ساختمان است ولیکن گاهی مزین به بناهای معظمی به اشکال گوناگون میباشد که مشخصات مخصوصی ندارد یعنی ممکن است از یک فضای محصور و ساده و حتی فقط از یک دیوار قبله یا از یک مدرسه و مسجد تشکیل شده باشد. مصلای طرق بنای معظم و زیبایی است که در کمال دقت ساخته شده است. ولیکن آجرچینیهای قسمت بالای آن که مجاور با لبة ایوان است و نیز دیوارهای زوایای پشت بام بسیار بیاستحکام و سست است در نتیجه طاق ایوان و چند قسمت از بدنة دیوار در عقب بنا فرور ریخته است به عکس گنبد بنا که با استحکام تمام بر روی دو پایة هشت ضلعی تکیه کرده کاملا سالم و بیعیب مانده است در حال حاضر هیچ گونه علامت و نوشتهای که دلیل بر اثبات و تعیین این مطلب داشته باشد بر دیوارهای بنا دیده نمیشود ولیکن ممکن است در زمان صنیع الدوله تاریخ بنا در پایان کتیبه مفصلی که بر ایوان مصلی نقش بوده و امروز فقط بخش کوچک زیرین از آن باقی مانده است وجود د اشته و اشخاصی که این مطلب را به او اطلاع دادند تاریخ بنا را در کتیبه دیده باشند. باهتمام اخیه الاعز افتخار الفقراء و قدوه الصلحاء السا.... خصوصیات این خط و کتیبه با آنچه صنیع الدوله برای بنای مصلی ذکر کرده است کاملا مطابقت دارد.